به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

این توضیحات و عنوان از ویرایش قالب ، قابل تغییر است.

مکان تبلیغات شما

امکانات وب

پر مخاطب ها

    عضویت

    نام کاربري :
    رمز عبور :

    قبل از اینکه به طور کلی درباره کتاب های آلبرت انیشتین صحبت کنیم ، می توانید مختصراً درباره اهمیت اینشتین و کارهای او توضیح دهید؟ شما نویسنده زندگینامه ای از آلبرت انیشتین به نام انیشتین: یکصد سال نسبیت هستید که امسال مصادف با صدمین سالگرد تئوری نسبیت عام منتشر شد.

    نسبیت به طور کلی به عنوان بزرگترین موفقیت وی در نظر گرفته می شود و به دو شکل وجود دارد: نسبیت خاص (1905) و نسبیت عام (1915) - صد سال پیش در این ماه. او همچنین سهم عمده ای در مکانیک کوانتوم داشت. او یکی از اولین کسانی بود که دوگانگی موج ذره را مطرح کرد و احتمالاً اولین کسی بود که در تئوری کوانتوم چنین کاری را انجام داد. وی همچنین در زمینه ترمودینامیک آماری کار کرد. او در علم فیزیک پیشگام بود ، اما فراتر از علم ، وی در پیشرفت ایده های سیاسی در قرن بیستم همکاری واقعی داشت. او با جنبش صهیونیستی بسیار نزدیک کار کرد. او هنگامی که به آنجا مهاجرت کرد ، از مخالفان بزرگ آلمان نازی و بعداً مک کارتیسم در ایالات متحده بود.

    به معنای واقعی کلمه باید صدها کتاب آلبرت انیشتین وجود داشته باشد. آیا برای شما ترسناک بود که با شخصی با این همه اهمیت و علاقه مقابله کنید؟

    من معتقدم حدود 1700 کتاب آلبرت انیشتین در پرونده های کتابخانه درباره او و جنبه های مختلف او وجود دارد. دلهره آور بود ، من فکر می کنم این اجتناب ناپذیر است ، اما من از متخصصان کمک کردم. این کتاب عمدتاً زندگی نامه ای است اما سه برنده جایزه نوبل در زمینه های مختلف زندگی وی و برخی دیگر از مشارکت های افراد دیگر زمینه ها مشارکت دارند. این مجموعه از قطعات کوتاه تر در متن من درباره زندگی و ایده های او ادغام شده است. پدر من یک فیزیکدان بود بنابراین من با فیزیک بزرگ شدم و در حقیقت ، آخرین کتاب پدرم کتابی بود برای دانشجویان درباره نسبیت خاص. من نمی توانم ادعا کنم که فیزیک را به روشی که پدرم درک کرده است درک می کنم - و فکر می کنم من بیش از آنکه به فیزیک او علاقه داشته باشم به زندگی اینشتین علاقه مند شده ام.


    خواندن

    و از میان آن 1700 کتاب آلبرت انیشتین ، از شما خواسته ایم که فقط پنج کتاب را انتخاب کنید! اولین انتخاب شما آلبرت انیشتین است: زندگینامه ای از آلبراشت فولسینگ که در سال 1997 منتشر شد. چه چیزی این زندگی نامه را بسیار خوب می کند؟

    برای شروع جامع است. این یک کتاب بسیار بزرگ است - یکی از بزرگترین کتابهای زندگی اینشتین. Fölsing با آموزش یک فیزیکدان است ، بنابراین او می تواند توضیحات واضحی از فیزیک را در زندگی وارد کند. او در نقل مطالب و نظرات انیشتین به طریقی روشن بسیار عالی است. آنچه کتاب را منحصر به فرد می کند آلمانی بودن نویسنده است ، در حالی که بیشتر زندگینامه نویسان از جهان انگلیسی زبان می آیند. او قادر است دوگانگی اینشتین را نسبت به آلمان چه در فیزیک و چه در سیاست ارائه دهد و آن را به روشی کاملاً ظریف جان ببخشد. نوشتن مطالب آلمانی در مورد انیشتین بسیار جالب است.

    فقط برای روشن کردن آن ، آیا می توانید به طور خلاصه قوس زندگی انیشتین را برای ما ترسیم کنید؟

    وی در سال 1879 در آلمان متولد شد و تا 16 سالگی در آنجا بزرگ شد و وقتی برای پیوستن به والدینش به ایتالیا رفت. او از سیستم آموزشی آلمان ناراضی بود: او در سیستم آموزش اقتدارگرا دانش آموز خیلی رغبتی نبود. در واقع ، تمام زندگی او نبرد علیه اقتدار به اشکال مختلف بود. بعداً در زندگی گفت - و این یکی از نقل قولهای مورد علاقه من از اوست - "برای مجازات کردن من به دلیل تحقیر اقتدار ، سرنوشت خودم را به یک مقام تبدیل کرده است" سرانجام ، او در سوئیس تحصیل کرد و در واقع جایی است که واقعاً به آن تعلق دارد. وی تابعیت سوئیس را در طول زندگی خود حفظ کرد ، تا اینکه در سال 1940 به ایالات متحده رفت و وقتی کاملاً پیر شد ، به تابعیت آمریکا درآمد. بنابراین ، وی از نظر ملیت آلمانی نیست ، اگرچه در آنجا متولد شده است.

    "او در روابط خود با اساتید دانشگاه خیلی موفق نبود."

    جو سوئیس برای فیزیک وی بسیار مثمر ثمر بود ، که از حدود سال 1905 با نسبیت خاص و برخی کارهای اساسی دیگر آغاز شد. وی تا سال 1933 که نازی ها به قدرت رسیدند در آلمان ماند و او مجبور به بیرون رفتن شد. او کمی را در اروپا گذراند ، از جمله در اوایل دهه 1930 در انگلیس. سرانجام ، او برای همیشه اروپا را ترک کرد - دیگر هرگز برنگردد - در سال 1933. او در پرینستون ، نیوجرسی ، در موسسه مطالعات پیشرفته ، نوعی برج عاج زندگی می کرد. که بسیار مناسب او بود. او فقط می توانست فکر کند و مجبور نبود هیچ تعلیمی انجام دهد. او تا زمان مرگ در سال 1955 در پرینستون زندگی می کرد. در آن دوره او به عنوان یک فیزیکدان چندان موفق نبود - اما بیشتر درگیر اهداف سیاسی مانند بمب اتم ، بمب هیدروژن ، صلح طلبی و صهیونیسم شد. وی به عنوان یهودی علاقه زیادی به تأسیس اسرائیل داشت و در آن نقش فعالی داشت.

    یکی از جالب ترین نکات در مورد داستان زندگی او این واقعیت است که وقتی او اولین کار انقلابی قابل توجه خود را در فیزیک انجام داد ، به عنوان فیزیکدان کار نمی کرد؟ او در یک دفتر ثبت اختراعات کار می کرد و در آن زمان واقعاً با سایر فیزیکدانان برتر ارتباط نداشت.

    درست است. این همیشه یکی از جذاب ترین جنبه های انیشتین و زندگی او خواهد بود. وی یک کارمند ثبت اختراع در برن بود و از سال 1902 به مدت چند سال در دفتر ثبت اختراعات کار کرد.

    0 ، او سرانجام به عنوان یک فیزیکدان حرفه ای ، دانشگاهی موقعیت پیدا می کند و به موسسات مختلف در سراسر اروپا می رود. احتمالاً پربارترین سالهای او همان سالهایی است که منشی ثبت اختراع بود. با گفتن این جمله ، وقتی استاد فیزیک در برلین بود ، با نسبیت عام روبرو شد. همچنین ، در اداره ثبت اختراعات ، اگرچه وی در دنیای دانشگاهی شناخته شده نبود ، اما با فیزیکدانان دانشگاهی مانند ماکس پلانک که یکی از حامیان اصلی نسبیت بود ، ارتباط داشت. اما باید به یاد داشته باشیم که او همیشه درگیر آن دو جهان بود.

    آیا سرنخی در رابطه با اینكه افشاگری های وی از كجا آمده وجود دارد؟ آیا سابقه نامتعارف او در این امر سهیم بود؟

    آره. دشوار است که آن را سنجاق بزنید اما او از همان کودکی - از نوجوانی به بعد - معتقد به خودآموزی بود. او مانند بسیاری از نوابغ در تحصیلات دانشگاهی خود به خصوص موفق نبود. او در یک م institutionسسه معروف - در زوریخ تحصیل کرد - اما همیشه علیه تحصیلات آکادمیک خود قیام می کرد ، و دائماً آخرین تحقیقات را به تنهایی می خواند. او اصلاً با افراد دیگر کار نمی کرد. او در روابط خود با اساتید دانشگاه خیلی موفق نبود. او یک شورشی بود و از آنجا که بسیار علاقه مند به فیزیک بود ، بهترین ایده های او از خواندن و تفکر خودش بود. از همان روزهای ابتدایی نوجوانی معتقد به آنچه او می گفت "آزمایشات فکری" بود. او اصلاً درگیر آزمایشگاه نبود ، همه این آزمایشات در ذهن او بود. یکی از مشهورترین موارد مربوط به تعقیب پرتوی نور است. هنگامی که او 16 یا 17 ساله بود ، تصور کرد که آیا شما می توانید با یک پرتوی نور مقابله کنید و معنی آن چیست.

    آیا این کار به او کمک کرد تا چیزهایی را ببیند که سایر فیزیکدانان نمی دیدند ، زیرا او آزاد بود که به روش خودش فکر کند؟

    بله ، برای شروع ، این کار انجام شد. اما مهم است که تشخیص دهیم که او همیشه ایده های خود را با نتایج تجربی مقایسه می کرد و پس از سال معجزه 1905 ، در کنفرانس ها شرکت می کرد و از طریق مکاتبه با مقامات برجسته درگیر می شد. او به تنهایی کار می کرد - هیچ سوالی در این مورد وجود ندارد - اما او همچنین دارای بسیاری از تخته های صدا بود. او دوستانی داشت که ایده هایشان را امتحان می کرد و اغلب آنها با هم اختلاف نظر داشتند - در بعضی موارد کاملاً با خشونت - و این باعث بهبود تفکر او می شد. در یک زمان ، او یک همکار داشت که ریاضیدان بود و آنها برخی کارها را در مورد نسبیت عام با هم منتشر کردند. این تنها اثر مشارکتی است که تاکنون منتشر شده است. پس از آن ، او همیشه به تنهایی منتشر می کرد.


    خواندن

    بیایید با انتخاب بعدی خود ، کمی بیشتر به تحقیق در این علم بپردازیم که عبارت است از انیشتین 1905: استاندارد عظمت ، نوشته جان ریگدن از سال 2005. این کتاب آلبرت انیشتین درباره سال به اصطلاح "معجزه آسا" است. می توانید کمی در این باره به ما بگویید؟

    انیشتین در آن سال پنج مقاله منتشر کرد. همه آنها از ارزش بالایی برخوردارند. مقاله ای که انیشتین به عنوان انقلابی ترین مقاله خود در سال 1905 می دانست ، در واقع درباره نظریه کوانتوم بود. مقاله دیگری درباره حرکت براونیان وجود داشت. وی نشان داد که پدیده حرکت براونی - که تقریباً 100 سال شناخته شده بود - در واقع به دلیل بمباران ذرات توسط اتم ها بود. این توسط همکاران فیزیکدان وی اثبات تئوری اتمی ماده در نظر گرفته شد - اولین باری که اتم ها واقعاً اثبات شده اند. سپس ، آخرین مقاله از پنج مقاله مربوط به مشهورترین معادله علوم بود: E = mc2. این مقاله از اولین مقاله او درباره نسبیت منتشر شد و در اواخر سال 1905 منتشر شد. همانطور که همه می دانند ، E = mc2 پایه و اساس آنچه با انرژی هسته ای و بمب اتمی در قرن بعد اتفاق می افتد است.

    این اصلی است که انرژی و جرم دو جنبه از یک چیز هستند. بنابراین ، اگر جرم را از هم جدا کنید ، مقادیر زیادی انرژی آزاد خواهید کرد ، همان چیزی است که انرژی هسته ای و بمب اتمی را هدایت می کند.

    بله ، و c سرعت نور است. بنابراین ، با E = mc2 ، بلافاصله می توانید ببینید که مقدار انرژی از مقدار کمی ماده بسیار زیاد است زیرا c تعداد بسیار زیادی است. بنابراین ، E = mc2 به معنای مقدار بسیار زیادی انرژی از مقدار کمی ماده از طریق فرآیند شکافت و همجوشی اتمی است که انیشتین از آن در سال 1905 نمی دانست. شکافت تا بعدا کشف شد - درست قبل از جنگ جهانی دوم ، در حقیقت.

    بیایید در مورد نظریه نسبیت خاص صحبت کنیم ، که یکی از مقاله های این سال معجزه آسا بود. آیا می توانید از طریق آن تئوری با ما صحبت کنید؟

    این پاسخی به ایده نیوتن درباره زمان مطلق و فضای مطلق است که انیشتین پس از تفکر عمیق در مورد آن ، آن را رد کرد. جان ریگدن آن را به خوبی در کتاب خود آورده است. او می گوید ، "جهانی با فضای مطلق و جدا از زمان مطلق ، به جهانی تبدیل می شود كه فضا و زمان به هم پیوسته اند". این نظریه نسبیت منجر به مفهوم فضا-زمان شد که یک تفکر کلیدی در نسبیت عام است. توضیح نسبیت با چند کلمه آسان نیست ، اما زمان و مکان مطلق را رد می کند ، و منجر به این ایده می شود که تمام حرکت باید نسبت به یک سیستم مختصات تعریف شود - و سیستم های مختصات مختلف باید مقایسه شوند. نسبیت عام بسیار جامع تر بود ، گرانش را نیز شامل می شد

    یون و شتاب در حقیقت ، ایده عالی اینشتین در مورد نسبیت عام این بود که گرانش و شتاب برابر هستند و ما باید ایده خود را در مورد جهان بسازیم ، نه اینکه آنها را مستقل بدانیم ، مانند نیوتن.

    نسبیت عام همان چیزی است که ما اغلب می بینیم با یک ورق لاستیکی با سنگ مرمر روی آن را تحریف می کند. درست است؟

    بله ، انحنای ورق لاستیک روشی برای بیان - نه به معنای واقعی کلمه ، بلکه یک نماد - انحنای فضا-زمان است. اثبات تجربی نسبیت عام فقط بعداً ارائه شد. احتمالاً مشهورترین جنبه اثبات تجربی خم شدن پرتوی نور توسط میدان گرانشی خورشید است. نور ساطع شده از ستارگان دوردست مشاهده شد كه توسط میدان گرانشی خورشید در سال 1919 طی یك عمل نجومی به سرپرستی سر آرتور ادینگتون ، منجم انگلیسی خم می شود. پس از آن آزمایش ، فیزیکدانان شروع به جدی گرفتن نسبیت عام کردند. اثبات تجربی دیگری نیز وجود داشت ، اما این آغاز ایده درست بودن نسبیت عام بود. پیش از آن ، اثبات نشده بود و انیشتین از ستاره شناسان خواست تا به جستجوی آن بپردازند. این همان اتفاقی است که در سال 1919 افتاد. ستاره شناسان توانستند با مشاهدات از نظریه او پشتیبانی کنند.

    بنابراین ، پس از اثبات نسبیت عام ، علم چگونه متفاوت بود؟ چگونه جهان متفاوت به نظر می رسید؟ پیامدهای این امر در نحوه مشاهده جهان اکنون چیست؟

    کل ایده انفجار بزرگ ، تا حد زیادی ، از نظر نسبیت عام توضیح داده شده است. البته این اتفاق خیلی دیرتر از انیشتین رخ داد - او تا آن زمان مرده بود. نسبیت عام نیز وجود سیاهچاله ها را توضیح می دهد. انیشتین فکر نمی کرد که آنها وجود داشته باشند ، اما ، از دهه 1960 ، اثبات تجربی در مورد آنها پیدا شده است. کل ساختار فضا و زمان که نیوتن تصور می کرد ، یک سیستم مختصات مطلق ، به نفع یک فرمول فضا-زمان منحنی کنار گذاشته شده است. این واقعاً نتیجه کار انیشتین است.

    بازگشت به سال معجزه آسای 1905 ، که مورد توجه کتاب ریگدن است. دستاوردهای وی در بسیاری از مقالات در مدت زمان کوتاهی تقریباً فوق بشری به نظر می رسد. اما او فقط انسان بود ، درست است؟ آیا گاهی اوقات خطر اغراق در نبوغ او را داریم؟

    او مطمئناً بسیار انسانی بود و دارای بسیاری از شکست ها و همچنین تخیل علمی خارق العاده بود. دانشمندان با دقت به آنچه انیشتین در سالهای 1905 انجام می داد نگاه کرده اند ، شواهد کافی برای اطمینان وجود ندارد. چند نامه به همسرش بود و او کمی هم منتشر کرد. این احساس وجود دارد که از آب در آمده است. واضح است که اینگونه نبود. هیچ نبوغی از یک لحظه اورکای ناگهانی کار نمی کند و حتی در مورد انیشتین هم چنین نیست. مسئله این است که ما واقعاً نمی دانیم او دقیقاً چه می خواند و روند تفکر او چگونه کار می کند. آنچه ما می دانیم آنچه او در سال 1905 منتشر کرد و شیفته تناقضات در فیزیک بود. او تصور كرد كه در ذهن خود پرتوی نور را تعقیب می كند و از او پرسید كه اگر شما اشعه نور را گرفتید و به این نتیجه رسیدید كه این وضعیت جسمی غیرممكن است ، تابش نور چگونه خواهد بود. طبق قوانین ماکسول در مورد الکترومغناطیس ، چیزی به عنوان گرفتن یک پرتو نور وجود ندارد. از این نتیجه ، او نتیجه گرفت که نور همیشه با سرعت ثابت حرکت می کند - مستقل از سیستم مختصاتی که برای اندازه گیری آن استفاده می کردید. فرقی نمی کرد که یک ناظر با چه سرعتی حرکت می کند ، نور همیشه با یک سرعت ثابت سریعتر از ناظر حرکت می کند.

    "ایده عالی انیشتین در مورد نسبیت عام این بود که گرانش و شتاب برابر هستند و ما باید ایده خود را در مورد جهان بر اساس آن فکر بسازیم."

    تناقض دیگری که او را مجذوب خود کرد مربوط به مغناطیس و بار الکتریکی بود. او تصور می کرد که اگر یک بار ثابت توسط یک ناظر ثابت مشاهده می کنید ، هیچ میدان مغناطیسی وجود ندارد که با قطب نما مشاهده شود. اما ، اگر شارژ ثابت را حفظ کنید و سپس ناظر شروع به حرکت کند ، با تعریف ماکسول از الکترومغناطیس ، او یک میدان مغناطیسی را با قطب نما مشاهده می کند. پس کدام واقعیت داشت؟ آیا میدان مغناطیسی وجود داشت یا وجود نداشت؟ او گفت که این یک تناقض است ، ما باید آن را حل کنیم. و او با تئوری نسبیت خود آن را حل کرد.

    اغلب وسوسه ای برای دور شدن از تناقض وجود دارد اما به نظر می رسد که او فقط رو در رو با آن روبرو شده است.

    بله برای تخیل او مثمر ثمر بود. او تناقضات را دوست داشت و آنها را محرک می دانست. این یکی از نقاط قوت کتاب ریگدن است. عملاً بدون ریاضیات ، او موفق شد نشان دهد که تناقضات مختلف توسط انیشتین درک می شود و سپس برای ایجاد این مقالات مختلف در آن سال استفاده می شود. ریگدن در توضیح آن با زبانی روشن با حکایت های تاریخی که به خوبی در متن ادغام شده اند بسیار خوب است.


    خواندن

    بیایید در مورد انتخاب بعدی شما از کتابهای آلبرت انیشتین صحبت کنیم که Bo-Einstein Letters، 1916-1955 است ، که در سال 2005 بازنشر شد. این مجموعه مکاتبات بین انیشتین و دوست او ، فیزیکدان آلمانی ، مکس بو است.

    آنها در نامه ها درباره چه چیزی صحبت می کنند؟

    این یک دوستی طولانی بود. این از فیزیک آغاز شد اما به رابطه ای با بسیاری از زمینه های دیگر تبدیل شد که مربوط به سیاست ، اخلاق و کشور آلمان در آن سال ها بود. هر دوی آنها جایزه نوبل را از آن خود کردند ، بنابراین وقتی آنها را می خوانیم در معرض دید افراد بسیار باهوشی قرار می گیریم که درباره علم می نویسند. در طول نامه ها ، این جنبه های انسانی را بدست می آورید: این ترکیبی بسیار منحصر به فرد از علوم و علوم انسانی است. آنها اغلب اختلاف نظر داشتند و مشهورترین اختلاف نظر در مورد نظریه کوانتوم بود. او در نامه ای از انیشتین به بورن می گوید: «نامه قدیمی تاس بازی نمی کند. من نمی توانم احتمال تصادف بر جهان را بپذیرم. 'و متولد هرگز با آن موافق نیست. درست در پایان مکاتبات ، آنها در مورد نقش احتمال در فیزیک بحث می کنند.

    آنها همچنین در مورد جنگ جهانی اول و نحوه عکس العمل آنها و یهودی بودن صحبت می کنند. آنها هر دو یهودی هستند اما نگرش متفاوتی به یهودیت دارند. و آنها البته در مورد دوره نازی صحبت می کنند. در این مدت ، بورن از آلمان فرار کرد و به ادینبورگ رفت و استاد شد. انیشتین به ایالات متحده رفته بود - بنابراین آنها ملاقات نکردند. بعد از 1933 ، آنها نامه نگاری کردند اما هیچ تماس شخصی نداشتند - که خوب است ، زیرا این بدان معنی است که ایده های آنها روی کاغذ است تا اینکه فقط با یکدیگر صحبت کنند. ما چیزهای زیادی یاد می گیریم. Bo نامه ها را ویرایش می کند و بسیاری از تفسیرها را در جایی که پس از مرگ انیشتین پاسخ می دهد ، دارد. دختر ناتنی اینشتین در مورد آخرین روزهای بستری شدن در بیمارستان برای او نامه نوشت و او گفت ، "او بدون احساسات و تأسف از این دنیا رفت." متولد می گوید ، "عزیزترین دوست خود را هنگام مرگ از دست دادیم." اما "بدون احساسات و پشیمانی" اصلی ترین حرف است. انیشتین می تواند کاملا غیرانسانی باشد. او واکنش های انسانی عادی نسبت به برخی موارد از جمله مرگ همسر دوم ندارد. زندگی خانوادگی او به خصوص خوشبخت نبود. او همسر اول خود را طلاق داد و رابطه نسبتاً دشواری با فرزندانش داشت. این خیلی زیاد وارد کتاب می شود زیرا Bo شخصیت گرمتری نسبت به اینشتین است. کنتراست جالب است.

    شما می گویید او واکنش عادی انسانی نسبت به مسائل نداشته است. در آن زمان چه نوع شخصیتی پیدا می شود؟

    فیزیک بر زندگی او مسلط بود. جنبه دوم که بر زندگی او مسلط بود ، انسانیت بود. او اشتیاق زیادی داشت تا از آنچه فقط به عنوان اهداف سیاسی می دانست حمایت کند. او خودش گفت که این امر با عشق به افراد ارتباط ندارد. او همیشه می گفت ، "من می دانم که از ارتباط جهانی با افراد کاملاً دور هستم" - حتی با Bo و برخی دیگر از دوستان نزدیک او. او نمی خواست خودش یا زندگی اش را روی "صرفاً شخصی" آرام بگذارد. این در 50 سالگی در مقاله ای ارائه می شود. او کاملاً طرفدار ایده دولت جهانی بود. وی پس از جنگ جهانی دوم فکر کرد که این تنها امید صلح جهانی و جلوگیری از جنگی دیگر است. باید سازمانی به سبک نظامی وجود داشته باشد که قدرتهای بزرگ همگی در آن نقش داشته و از جنگ جلوگیری کنند. این اتفاق نیفتاد ، اما او مدتی به شدت از آن پشتیبانی کرد.


    خواندن

    بیایید به سراغ انتخاب بعدی شما برای کتاب آلبرت انیشتین برویم: پرونده اینشتین توسط فرد جروم ، منتشر شده در سال 2002. این کتابی است در مورد تحقیق در مورد چگونگی جاسوسی FBI به رهبری جی ادگار هوور برای اینشتین به مدت 23 سال. دقیقاً چه اتفاقی افتاده است؟

    این کار از دهه 1930 شروع شد و انیشتین به ایالات متحده نقل مکان کرد. او نسبت به روسیه و کمونیسم احساسات بسیار متفاوتی داشت. او با سوسیالیسم همدردی داشت اما کمونیست نبود. اما FBI و بسیاری از راست گرایان آمریکایی فکر کردند که او چنین است. بنابراین ، حتی بعد از اینکه او در سال 1940 به تابعیت آمریکا درآمد ، مورد سوicion ظن آنها قرار گرفت. وی در سال 1939 نامه ای به رئیس جمهور روزولت نوشت و از ساخت بمب اتمی ، همراه با برخی دیگر از فیزیكدانان ، طرفداری كرد ، كه دولت آمریكا و روزولت آن را جدی گرفتند. سرانجام ، پروژه منهتن ، بخشی از علاقه انیشتین به موضوع ، ادامه یافت. بدیهی است که عوامل دیگری نیز در این امر دخیل بودند ، انیشتین تنها نفوذ نبود ، بلکه کاملاً مهم بود. اما اگرچه وی در حمایت از این پروژه نقش داشت ، اما اجازه دسترسی به هیچ اسناد محرمانه ای را نداشت. ارتش ، كه پروژه منهتن را اداره می كرد ، به وی اجازه امنیتی نداد. اما به نظر می رسد FBI این را نمی داند و وقتی در دهه 1940 پرونده خود را شروع كردند ، تصور كردند كه انیشتین می تواند جاسوسی باشد كه به اطلاعات محرمانه مربوط به پروژه بمب اتمی دسترسی دارد و طبق آن عمل كردند.

    "مدتها قبل از اینکه بسیاری از مردم بفهمند آلمان نازی چه خطری برای صلح جهانی دارد ، اینشتین آن را تشخیص داد."

    ج. ادگار هوور متقاعد شده بود که او یک خطر امنیتی است و ممکن است اطلاعاتی به روس ها درز کند. وقتی پرونده جاسوسی کلاوس فوخس - در حدود سال 1950 اتفاق افتاد - هوور حتی بیشتر مطمئن شد که اینشتین یک خطر است. اما آنچه سرانجام تعادل هوور را از بین برد این بود که انیشتین در سال 1950 از تلویزیون پخش کرد ، جایی که صریحاً به کل ایالات متحده گفت که بمب هیدروژن ، که

    ترومن به تازگی به عنوان یک پروژه اعلام کرده بود ، می تواند باعث مسمومیت جو شود و یک فاجعه کامل باشد ، زیرا نباید پیگیری شود. هوور سپس با شور و حرارت متقاعد شد كه هر حركت انیشتین باید پیگیری شود و همه انجمنهای سیاسی وی باید در این پرونده قرار گیرند. او امیدوار بود که ثابت کند انیشتین کمونیست است و ممکن است از آمریکا اخراج شود. این یک پروژه جدی FBI و خدمات مهاجرت به مدت پنج سال بین سال 1950 و مرگ وی در سال 1955 بود.

    و این به تازگی با درخواست آزادی اطلاعات ، معقولاً بروز نکرد؟

    تا دهه 1990 بیرون نیامد. واقعاً ناراحت کننده است ، اگر فکر کنیم FBI می توانست این مدت راز را نگه داشته باشد. در واقع ، برخی از عوامل FBI - حتی اگر در استخدام آژانس بودند - از این پرونده مخفی اطلاع نداشتند. هوور می دانست که اگر این اتفاق بیفتد باعث خجالت دولت ایالات متحده می شود - این دانشمند مشهور جهان به عنوان یک جاسوس بالقوه تحت تعقیب است. او موفق شد این راز را حفظ کند اما فکر می کنم نحوه نگهداری آن در دهه های بعد از 1950 و 1960 بسیار خارق العاده و کاملاً هشدار دهنده است.

    آیا این کمپین یک شکست کامل بود؟ یا آیا شواهدی وجود دارد که بتواند به نوعی به اعتبار یا میراث انیشتین آسیب برساند؟

    از قضا ، من فکر می کنم این احتمالاً اینشتین را متقاعد کرد - زیرا او می دانست تحت نظارت است ، از جزئیات اطلاع نداشت اما می دانست که تحت مراقبت است - و در بیانیه ای در مطبوعات در سال 1953 در حمایت از روشنفکرانی که در برابر مبارزات انتخاباتی جوزف مک کارتی ایستاده بودند. مک کارتی به شدت به این واکنش نشان داد و گفت انیشتین یک "دشمن آمریکا" است. او بعداً آن را به "یک آمریکایی بی وفا" تغییر داد ، اما هرگز به این گفته بازگشت نکرد. اینشتین فکر می کرد که ممکن است مجبور شود به زندان بیفتد زیرا به مردم توصیه می کرد که نباید در مورد عقاید سیاسی خود در کمیته های کنگره شهادت دهند. وی گفت که شجاعت مورد نیاز روشنفکران آمریکایی است در غیر این صورت آنها برده می شوند. این همان کاری بود که وی احساس کرد دولت آمریکا در خلال ترس سرخ در دهه 1950 سعی در انجام آن دارد.

    این یک چیز شجاعانه بود که بیرون بیایید و در آن آب و هوا بگویید.

    بود. خواندن دیدگاه ها و نگرانی های خصوصی او کاملاً هیجان انگیز است اما او تا آن زمان کاملاً پیر شده بود. او آماده ایستادن بود زیرا احساس می کرد اوضاع مانند آلمان نازی در دهه 1930 شده است. او واقعاً احساس می کرد که با ظهور آلمان نازی ، وظیفه دارد به آمریکایی ها هشدار دهد که ممکن است همین اتفاق در مورد مک کارتیسم نیز رخ دهد. فکر می کنم می توانید بگویید او یک عامل واقعی در سقوط مک کارتی بود. فقط یک عامل بود ، اما او مهم بود. پس از سقوط مک کارتی ، هوور فهمید که دیگر پیگیری انیشتین معنایی ندارد. کمی قبل از مرگ انیشتین توسط FBI فشرده شد - اما این پرونده 1800 صفحه دارد. یک کنایه از این است که بسیاری از پرونده ها از انجمن هایی تشکیل شده است که انیشتین نام خود را به آنها قرض داده است اما قسمت بسیار کمی از آنها از نظرات وی تشکیل شده است.

    همانطور که فرد جروم اشاره می کند ، اگر هوور بیشتر از اینشتین خواننده می بود ، شواهد بیشتری از رادیکالیسم خود پیدا می کرد تا دیدن انجمن های سیاسی او. اما او این کار را نکرد او با ارتباط كامل به گناه اعتماد كرد و آنها هرگز نتوانستند با این روش ثابت كنند كه انیشتین یك خطر امنیتی است ، زیرا او اینگونه نبود. او همدردی هایی داشت که کاملاً با هوور مغایرت داشت اما به اسرار هسته ای دسترسی نداشت و هرگز از اتحاد جماهیر شوروی بازدید نکرد. بسیاری از مردم این کار را کردند ، اما انیشتین همیشه امتناع می کرد. او بارها دعوت شد اما با بسیاری از جنبه های استالین و رژیم شوروی مخالف بود. مردم سعی کردند او را تشویق کنند که برود. حتی یک گزارش نادرست از وی که از وی بازدید کرده بود وجود داشت که توسط برخی از آمریکایی ها علیه او استفاده شد. اما این یک گزارش نادرست بود. وی از اتحاد جماهیر شوروی بازدید نکرد.


    خواندن

    بیایید به سراغ نوشته های سیاسی انیشتین برویم که هوور موفق به خواندن آن نشد ، در انیشتین درباره سیاست که توسط دیوید روو و رابرت شولمان ویرایش شده است از سال 2007. از این کتاب آلبرت انیشتین ، چه تصویری از نظرات سیاسی او می گیریم؟

    این اولین کتابی است که واقعاً همه چیز را با هم جمع می کند به همین دلیل ارزشمند است. قبل از آن چند کتاب وجود داشت اما این اولین مجموعه ای است که در آن همه چیز مهم است: نامه ها ، بیانیه های عمومی ، البته همه به زبان انگلیسی (بسیاری از آنها در اصل به آلمانی بودند.) نگرش عمومی همیشه این بوده است که انیشتین از نظر سیاسی ساده لوح بود. من فکر نمی کنم این درست باشد وقتی می بینید چه کاری انجام داده و برای چه چیزی ایستاده است ، نمی توانید او را ساده لوح بنامید. وی تا سال 1933 یک صلح طلب متعهد بود و چندین سخنرانی تحریک آمیز درباره صلح طلبی داشت. بعد از اینکه فهمید نازی ها برای چه موضع دارند ، بلافاصله نظر خود را عوض کرد و گفت که بدون مقاومت نظامی مقاومت در برابر نازیسم وجود ندارد. او پیش گو بود. مدتها قبل از اینکه بسیاری از مردم متوجه شوند که آلمان نازی چه خطری برای صلح جهانی به وجود می آورد ، انیشتین این مسئله را تشخیص داد و استدلال کرد که کشورهای غربی

    بالاخره باید خود را مسلح کرده و بجنگند.

    خبرنامه هفتگی Five Books را دریافت کنید

    او نسبت به اسرائیل ساده لوح نبود. وی از تأسیس اسرائیل حمایت کرد اما پیوسته به اسرائیلی ها گفت که آنها باید برای روابط خود با اعراب راه حل اخلاقی پیدا کنند. در غیر این صورت ، کل کشور شکست می خورد و آنها وظیفه داشتند این کار را انجام دهند. او هرگز نظر خود را تغییر نداد و هنگامی که در سال 1952 به ریاست جمهوری اسرائیل دعوت شد - مدت کوتاهی قبل از مرگش - او حاضر به گفتن "من استعدادی در سیاست ندارم و مجبورم که به همنوعان یهودی خود در اسرائیل چیزهایی بگویم که آنها احتمالاً نمی خواهند در مورد رابطه آنها با اعراب چیزی بشنوند. "باز هم ، او احتمالاً حق داشت. اینکه آیا وی با ریاست جمهوری می توانست بیش از آنچه در وقایع تأثیر بگذارد تأثیر بگذارد ، هرگز نمی دانیم. اما او مطمئناً مورد توجه جدی اسرائیلی ها به عنوان یک متفکر و یک فعال بود. سپس ، در مورد موضوع دولت جهانی ، در سال 1945 ، این منطقی بود. سازمان ملل تازه راه اندازی شده بود اما آنها در شورای امنیت با هم اختلاف داشتند. انیشتین گفت که تنها راه کنترل ملی گرایی داشتن اقتدار مرکزی و نظامی است. او سعی کرد هر دو کشور آمریكا و اتحاد جماهیر شوروی و انگلیس و برخی دیگر از ملتها را درگیر این الگو كند ، طبق الگوی امپراتوری اتریش-مجارستان كه در آن بزرگ شده بود. وی در ضیافت شام سالگرد برنده شدن جایزه نوبل در نیویورک سخنرانی کرد و گفت ، "جنگ پیروز شد اما صلح نه." حدود دو یا سه سال برای سایر دولت ها و سایر فیزیکدانان و اندیشمندان مبارزات انتخاباتی وجود داشت. البته شکست خورد - اما تصور می کنم این در جنگ سرد اجتناب ناپذیر بود.

    آیا این کتاب فقط مورد توجه تاریخی است ، تا بدانید او چه فکر کرده است ، یا آیا افکار انیشتین امروز برای ما طنین انداز است؟

    وقتی نوشته های جمع آوری شده او را می خوانید ، نمی توانید دریابید که بین تمامیت شخصی و دیدگاه های سیاسی او ارتباطی وجود دارد که همه ما با آن دست و پنجه نرم می کنیم: نحوه رفتار ما به عنوان یک فرد و رفتار ما به عنوان یک جمع. صداقت و شجاعت او مرا به فکر فرو می برد. و خوب نوشت. او سبک تندی داشت ، نوشتنش پشمالو نبوده ، و همچنین حس تاریخی نیز داشته است. او همچنین شوخ طبعی فوق العاده ای داشت. این تقریباً از طریق هر آنچه او درباره سیاست و رفتار انسان می نویسد ، حاصل می شود. گاهی اوقات او بسیار سوزاننده بود اما اغلب به آرامی کنایه آمیز بود. من مطمئن هستم که در اواخر زندگی او عکسی را دیده اید که او زبان خود را به سمت عکاسان بیرون آورده است. من فکر می کنم گستاخی و سرپیچی از اقتدار از ویژگی های تعیین کننده اظهارات سیاسی وی است. به نظر من در کل تحسین برانگیز است.

    این چیزی است که به نظر می رسد در اندیشه علمی و دیدگاه های سیاسی او جریان دارد.

    او شورشی بود ، علیه ارتدوکسی از هر نوع. ما 30 سال گذشته او را به عنوان یک فیزیکدان که کمی بدنام هستند ، لمس نکرده ایم. او در تلاش بود تا الکترومغناطیس و گرانش را متحد کند - به عبارت دیگر ، نسبیت عام را به درک حتی جهانی تری از جهان گسترش دهد. او موفق نشد ، اما در کتاب من قطعه ای به کمک استیون وینبرگ ، فیزیکدان ذرات ارائه شده است که می گوید حتی اگر انیشتین شکست بخورد ما باید عزم او را برای ادامه تئوری تحسین کنیم و تئوری کوانتوم را به عنوان نظریه نهایی قبول نکنیم . وی گفت: "من نمی توانم بپذیرم که به عنوان نظریه نهایی فیزیک ، باید چیزی فراتر از آن باشد." او دوباره سرپیچی خود را از ارتدوکسی نشان داد زیرا تقریباً هر فیزیکدان تصور می کرد راه خود را گم کرده است. و بعضی از آنها چنین گفتند - بور ، به ویژه. نیلز بور در سال 1939 به پرینستون آمد و انیشتین فرصت زیادی داشت تا با او ملاقات کند و با دوست قدیمی اش صحبت کند. اما او نمی خواست زیرا آنها کاملاً در مورد فیزیک اختلاف نظر داشتند. آنها زمان زیادی را صرف نادیده گرفتن یکدیگر کردند. بور از این موضوع بسیار ناراحت بود اما انیشتین مصمم بود که دیگر این بحث قدیمی را آغاز نکند و فاصله خود را حفظ کند.

    چگونه باید اینشتین را به یاد بیاوریم؟

    به عنوان یک نبوغ بی نظیر. من دو کتاب در مورد نبوغ نوشته ام و نمی توانم به کسی فکر کنم که بتواند علم و رفتار مناسب انسان را به روشی که او ترکیب کرده است. و همچنین به عنوان یک مرد شوخ طبع. من واقعاً شوخی هایش را تحسین می کنم

    UsmanRidley
    سه شنبه 1 مهر 1399 - 8:04
    بازدید : 505
    برچسب‌ها :

    آمار سایت

    آنلاین :
    بازدید امروز :
    بازدید دیروز :
    بازدید هفته گذشته :
    بازدید ماه گذشته :
    بازدید سال گذشته :
    کل بازدید :
    تعداد کل مطالب : 15
    تعداد کل نظرات : 0

    خبرنامه